درسی و تجربه ای
ارسالي صميمي ارسالي صميمي

مسعود بهنود

m.behnoud@roozonline.com

۱۶ بهمن ۱۳۸۴

 

بحران هسته ای ايران به نقطه باريکی رسيد. جمهوری اسلامی به نقطه ای نزديک شد که در طول حيات خود و در سخت ترين سال هایش بدان نرسيده بود، تصويری از جهان صف کشيده در برابر نظام ايران از مجموعه تحولات اخير بيرون آمد که پاک کردن آن مدت ها کار و وقت لازم دارد.

 

اگر هيجان های کاذب را دور کنيم، شعارها را به شعار دهندگان واگذاريم و باری صورت مساله را چنان که هست بنگريم. حادثه ای اتفاق افتاد که می توانست روی ندهد. از اين ماجرا تا همين جا هم هزينه ای بر روی دست مردم مانده است. برخلاف ادعای تندروها اصلا چنين نبود که دو راه برابر ايران وجود داشت يکی نام و ديگری ننگ، يکی افتخار و ديگری تسليم. راه ها فراوان بود دولت ايران بازی را به اين جا کشاند. می گفتند ده ها طرح دارند اما يکی هم کارگر نشد. حالا اگر تصوری از فاجعه و شکست در ذهن بعضی ها پيدا شده، که من چنين تصوری ندارم، بايد بهايش را همان ها بدهند که بی لگام می تازند و از جيب منافع ملی آسان خرج می کنند.

 

خلاصه حکايت اين است که در دور اول انتخابات رياست جمهوری اخير ايران، يک در صد از رای دهندگان – یعنی دويست و پنجاه هزار نفر از بيست و پنج ميليون - شادمانه و بلکه کين توزانه باعث روی کار آمدن دولتی شدند بی تجربه که تمام ترمزهائی که برايش تعبيه شد هم در اين مورد کار نکرد، اين دولت هنوز سوار کار نشده، در حساس ترين بخش جاده سياست خارجی تاخت. هواداران اين دولت تا همين ديروز بر سر ميانه روها و با تجربه ها کوفتند که ديديد امتياز زيادی داديد و جهان مانند پنيری در اختيار ما بود، کارد خود فرو کرديم و آسان بريده شد. اينک همان ها باز بر طبل تبليغاتی خود می کوبند که دنيا ما را به لبه تند تصميم های حاد رهنمائی کرد. اما عقلا می دانند که چنين نيست. اين سخنان به تمامی غلط است. دنيا ما را به اين نقطه نرساند، بلکه بی خبری دولت ما از راهکارهای جهان چنين کرد. با اين همه، برخلاف آن که بعضی می نمايند اين پايان کار نيست. تصور باطل تمام شدن ديپلوماسی را تندروهای موافق و مخالف جمهوری اسلامی در ذهن ها می کارند.

 

هر دو آن ها می خواهند فضا تند و جنگی و فوق العاده شود. گروه اول چون که خاطرات خوشی از اختيارات وسيع و هرج و مرج دهه اول انقلاب دارد و در صدد تجديد آنند، گروه دوم چون گمان دارد به اين ترتيب حکومت به سوی نابودی می برد.

 

اما درست اين است که بگوئيم هنوز راه برای سياست ورزی بازست. فقط بايد ماجرای حساس هسته ای را از دست انداز قدرت طلبی های داخلی دور نگاه داشت. واقعيتش اين است که گروه مذاکره کننده و شورای عالی امنيت ملی کار خود را بر اساس تنظيمات درست جلو برد و امکان پيشرفت هم وجود داشت. آن چه ماجرا را به اين نقطه رساند بيش از همه ترکتازی رييس جمهور و سخنان نسنجيده وی بود. سخنان وی که فقط برای مصرف داخلی و به قصد خودنمائی و جا انداختن فضای تازه، بدون رعايت اصول اوليه تدبير و سياست ورزی عنوان شد. تاسف آور خواهد بود اگر به اين گروه مجال داده شود که تندطبعی های خود را همچنان به اجرا درآورند. که کار ملک است، و تدبير و تامل بايدش.

 

کسانی که در ماه های اخير، با دامی که بيش از همه دولت آمريکا برايشان نهاد – وقتی چنان نرمی در گفتار پيشه کرد که بعض خوش خيالان نوشتند ديديد از ما وحشت کرد و عقب نشست بوش – به همان رجزخوانی ها پرداختند که درش چيره دستند. آنان پنداشتند که سردسته غرب تسليمشان شده است، پس جوزده شده، و ناگهان خود را در قله ديدند و کار سياست را شوخی گرفتند. اين گروه عامل بعدی پيش آمدن شرايط امروز هستند. سخنگويشان که تا پريروز گمان برد که می توان هم جهان را به دشمنی فراخواند، هم رفاه به مردم داد، هم رقيبان را به هر اتهام نبايد متهم کرد، اينک پاسخگو باشد.

 

روشن تر بگویم. کشور از همه جهت، حتی از نظر فرآورده های نفتی چنان وابسته به بازارگانی خارجی است که امکان مقاومتش در چند ماه وجود ندارد، در همين زمان دولتی بر سر کارآمده که با وعده های فريبنده سيلی از مطالبات جديد ايجاد کرده که تنها به بهای بالابردن تورم ممکن است موفق به انجام آن شود، برای وفا کردن به بخش کوچکی از اين مطالبات بودجه را دوبرابر و نيم کرده است، بهای دلار را چهل دلار تنظيم کرده، پس فرضش بر اين است که نفت روان و دلار فراوان و ... در چنين زمانی فرمان می دهد که کشورهای مختلف را هر روز به مناسبتی جريمه کنيم. همين امروز اسکانديناوی – پريروز کره و ايتاليا و بريتانيا هم- . در چنين حالی انتظار دارد که دنيا هم مانند مردم ساده دل ايران باور کند که ما از تحريم نمی ترسيم، چون تجربه جنگ را داريم. آری درست است تجربه جنگ را داريم اما در آن زمان جمعيت چهل ميليونی در بعض سال ها با يازده ميليارد دلار اداره شد. حالا کجا کفاف دهد اين باده ها به مستی ما.

 

برای دانستن ميزان خام خيالی باطل مبلغان دولت نو خوب است مقالات و يادداشت های عصبی آنان در همين پنج ماه يک بار در کنار هم مرور شود. بايد از رييس کميسيون انرژی مجلس که همين ديروز هم گفت ممکن نيست پرونده هسته ای ايران به شورای امنيت برود بازخواست کرد. اما...

 

از ماجرای پيش آمده درسی می توان گرفت. کسانی که از دور شعارهای تيز می دادند، اينک بايد دريافته باشند که چه آسان می نمود اول نم دريا به بوی سود. آن ها نديدند که هزار نکته باريک تر زمو اين جاست. يکی از آن نکته ها اينک خودنموده است. جمله کسانی که با آن شدت شعار گره زدن اقتصاد به سياست خارجی را پيش کشيدند و به تصور اين که کشف تازه کرده اند، غافل که اصلا دليل اصلی عقب ماندگيمان همين است که هم در رژيم سابق و هم در ربع قرن گذشته، با اقتصاد سياست ورزيده ايم و نگذاشته ايم قواعد اقتصاد بر ما حاکم شود، تصور برده ايم با کليد نفت و گاز می توان تمام قفل های جهان را گشود. گروه تازه گمان می کند شرايط منطقه و نفوذ ايران در ميان توده مسلمان هم مزيد شده، ديگر می توان به راحتی قله های مقصود را يک شبه فتح کرد. اين گروه حاضر نبودند استدلال ديگران بشنوند که وقتی ارابه به اين سو رانده شد، در اين جا کسانی هستند که هم پول بيش تر دارند که هند و روسيه را به خود جلب کنند و هم زور بيش تر که آن ها را بترسانند.

 

کسانی که در به دست آوردن دل توده های مسلمان، و ارزش گذاری بر آن، راه اغراق پيمودند ناگزير بايد بپذيرند که در مجامع عمومی نه آن توده ها بلکه دولت ها رای می دهند، که آنان هم بر اساس منافع خود عمل می کنند. برای کشاندن آن توده های مورد نظر به جائی که نماينده آنان بر کرسی های بين المللی بنشيند، ايران بايد قدرت به هم ريختن اساس نظم جهانی را داشته باشد، که ندارد. باده نخورده بدمستی آغاز کردن شرط عقل نيست چرا که باده را از جلو دست آدمی بر می دارند.

 

برخورد رسانه ای

 

در اين نوشته قصد دارم برخوردهای رسانه ای را با موضوعی به اين اهميت نقد کنم وقصدم پرداختن به سياست ها و حتی عملکردهای سياسی نيست. گمانه زنی آينده هم گرچه چندان دشوار نمی نمايد، موضوع اين مقال نيست.

 

گروهی وجود دارند که به آن ها را تندرو می گوئيم، کسانی که به طبع تندند، در گروه های چپ و راست و ميانه رو، مذهبی و ملی، در هر لباس و با هر نوع دانشی وجود دارند. اين گروه در هر ماجرائی فرصتی برای آرام کردن خود می يابند و اين آرامش جز با رجزخوانی و خشونت و قدرت نمائی حاصل نمی شود. کسانی که چنين طبعی دارند، وقتی در کسوت مخالفند به راحتی شناخته می شوند چون که هر اتفاق که بيفتد آنان درش جنگ و تباهی می بينند و به خود حق می دهند که به جدالش بروند. اما عجب از آنان است که در هيات هوادار نظام کار دشمن می کنند. مثالش را در برخورد با آزادی بيان می توان جست.

 

واقعيت اين است که به هزار دليل، امروزه مسائل مهم که با سرنوشت کشور در تماس است با شرکت احادی از جامعه شکل می گیرد و از جمله تاثير نخبگان بر آن افزون تر از هر زمان در تاريخ ماست. امروزه روز حتی اگر کسانی بخواهند که موضوعی مهم مانند بحران هسته ای را به پستو و پسله هدايت کنند و مسووليت ها را لوث، موفق نخواهند شد. از جمله دلايلش هم تحولات ربع قرنه اخير کشور، انقلاب، افزون شدن باسوادان و شهرنشينان، شکل گيری طبقه متوسط، دوم خرداد و جنبش اصلاحات، و تغييرات عمده جهانی از جمله گسترش وسايل خبررسان و آگاهی آورست. لازم به گفتن نيست که چنين امری، حتی در همين تاريخ معاصر هم سابقه و پيشينه نداشته است. چنان که مثلا در نحوه روبرو شدن کشور با جنگ های جهانی – که در مورد اولين آن آزادی کاملی هم بر جامعه حکمفرما بود، يا در موضوع پيوستن به پيمان هائی که سرنوشت کشور را تغيير داد، شرکت در جنگ ها – مانند اعزام قوا به ظفار و جنگيدن با ارتش عراق –، پذيرفتن صلح – مانند آن چه بعد از حمله نظامی متفقين به کشور رخ داد و يا پذيرش قطعنامه شورای امنيت و پايان جنگ هشت ساله، چالش های نفتی که صدسال است بندناف کشور به آن بسته است. هيچ گاه تصميم هائی که با سرنوشت عموم و نسل ها سروکار داشت، در آشکار مطرح نبود. حتی در مواقعی که آزادی کامل بود، باز هم رسانه ها مردم را درگير نمی کردند که اينک می کنند. اين فضا برای ما به همان اندازه که جذاب است بی سابقه هم هست. در آن تجربه نداريم. بی پيشينه ايم. هم از اين روست که کسانی گمان دارند راه درستی است که در اين بلوا، با ايجاد محدوديت های رسانه ای، جلو دست و پای تصميم گيرندگان را جارو کنند. هيچ نمی دانند که اين روش که در دوران پيشين امکان داشت به هيجان ملی بينجامد، و دست را قوی کند، در اين دوران به زيان منافع ملی تمام می شود. وقتی تکثر آرا محو شد، باورپذيری ها کم می شود. نه خارجی از حلقه انسانی به دور تاسيسات اتمی را جدی می گيرد و بر بيانيه ها و تومار ها حسابی باز می کند و نه مردم ايران خبر صحيح را از رسانه های داخلی می جويند. هم از اين روست که می گويم جامعه تک صدائی در چنين موقعيتی خطرناک است و مقوی کشور و نظام نيست.

 

يک روز پيش، روزنامه کيهان بيانيه جمعی ناشناس را چاپ کرد که برای روزنامه هائی که نظری جز تبليغات رسمی دولت را ابراز می دارند خط و نشان کشيده و آن ها را به بی وطنی و اجنبی پرستی محکوم داشته بودند. در همان روز کيهان خود نيز برای روزنامه هائی که مانند کيهانيان نمی انديشند شاخ و شانه کشيده بود. يعنی همين راه که ما می رويم عين درايت است و همه همين حرف های بی اساس را مانند دسته کر تکرار کنند.

 

به يک معنا تندروها پيروزی را حتمی ديدند و آماده شدند که به بهانه آن، صداهای مخالف خود را خفه کنند، پيش از اين نيز با فيلتر کردن سايت های سياسی و خبری، سعی کرده بودند تا مردم را در مقابل يک دريچه بگذارند و آن هم دريچه ای که به خانه آن ها باز شود. غافل که در چنين فضائی، وقتی کوچک ترين ناملايم اتفاق افتاد دلنگرانی ها شدت می گيرد و در جامعه شرايط برای تندی افزايش می يابد. عطش به شنيدن خبر راست از زبان ديگران افزونی می گيرد.

 

گفتند کم عقلی در يک بزرگراه، عکس جهت، با اتومبيلش در حرکت بود و از سرعت زياد لذت می برد و نمی دانست که نظم منطقه را به هم ريخته است. ماموران رهنمائی و رانندگی او را در دوربين های خود ديدند و هلی کوپتری به هوا فرستادند و در برنامه های راديوئی به رانندگانی که در آن بزرگراه در حرکت بودند توجه می دادند که مراقب باشند کسی که گويا عقلی به سر ندارد، عکس جهت در حرکت است. راننده کم عقل شنيد و فرياد زد عجب اشتباهی اين ها که از روبروی من می آيند ده ها نفرند، ديوانه در اين شهر بسيارست

 

مثال ديگر، روز شنبه بود که روزنامه های کيهان و ايران، ظاهرا به نقل از يکی از خبرگزاری های خودی، با هيجان خبر داده اند که نماينده ليبی در شورای حکام آژانس خطاب به غيرمتعهدها گفته است از سرنوشت ما عبرت بگيريد [که با غرب بر سر تعطيل فعاليت های هسته ای به توافق رسيديم] و در مقابل خواست های اروپا و آمريکا مقاومت کنيد. اين خبر را قرارست کدام بخش از نخبگان باور کنند. مگر ما نمی دانيم که اگر به فرض نماينده ليبی چنين گفته باشد به سرعت برق و باد مقام از دست می دهد و جرات بازگشت به کشور نخواهد داشت. و اگر هم چنين امری سياست دولت قذافی باشد که چرا در جلسه در بسته ابراز شده و انعکاس جهانی ندارد تا نشان آن باشد که ليبی به توافق های سال گذشته اش پشت کرد. سئوال درست تر اين است که چه نيازی است به اين جعل.

 

شنا کردن در دريای هايل جهان درتلاطم، جز با آشنائی با قواعد شنا ممکن نيست، وگرنه آدمی دست و پائی می زند، حرکتی هم دارد، می تواند کسانی را هم بنشاند که برايش در هر حال دست بزنند، اما پيروزی بر رقيبان ممکن نيست.

 

نتيجه

 

به باور من، آن چه اتفاق افتاده فاجعه نيست، قابل ترميم است، گرچه هزينه ها دارد. جلوگيری کردن از زيان بيش تر تنها با اصلاح روش ها، باز کردن فضای اطلاع رسانی ميسر است. در چنان فضائی دست تصميم گيرندگان هم باز می شود تا هر آن چه را به مصلحت است برگزينند نه آن را که دسته کر خوانده است، آن ها مجبور نخواهند بود که حتی وقتی عقل حکم نمی کند، به راهی ادامه دهند. بلکه دست باز پيدا می کنند که بهترين راه ها را تجربه کنند.

 

در دور تازه ای که در پيش است و يک ماه فرصتی که برای انداختن ارابه به راه ديگر وجود دارد، به نظرم بايد از فشار بر رسانه های عمومی کاست و فضای بانشاط تری با چند صدائی ايجاد کرد. بايد کسانی که معتقدند وطن پرستی و حفظ نظام تنها با تندروی و رجزخوانی ثابت می شود، درس بگيرند و خود را اصلاح کنند. مخاطب اين سخن نمايندگان مجلس و لشگر تبليغات دولتی اند که نبايد کاری کنند که همه چيز به حساب آن ها نوشته شود و پنهان بماند که دنيا هم تند رفت در روزهای اخير.

 

از اين حکايت هم مانند هر حکايت ديگر می توان درس ها گرفت. از جمله نودولتان، اگر درس تازه را قدر بدانند، با همه هزينه هائی که بر کشور تحميل کردند، سرمايه ای است برای آنان و هم برای جامعه ای که آن ها بخشی از اجزايش هستند.

منبع :روز انلاين

 


February 5th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی